حسام و خرسش
آقا حسام که به علت واکسن یه کم بد خلقی می کرد شب رفت سراغ خرسش که یه کم باهاش بازی کنه هههههههههه ...
نویسنده :
مامان
15:39
ورود به ماه پنجم
دیروز 4ماه تموم شد و حسام الدین وارد ماه پنجم از زندگیش شد ورود دردناکی بود چون با واکسن همراه بود فدات بشم پسرم خیلی درد داشت بوسسسسسسسسسسسسس عکسهای بعد برگشتن از بهداشت ...
نویسنده :
مامان
15:37
چندتا عکس بعد از مراسم دندونی دختر عموش
یه عکس قشنگ از سد میانه
13 اردیبهشت و سفر به مرند
امروز به اتفاق خاله مهنا و همسرش و بابایی و حسام الدین جونم رفتیم مرند خونه خاله نیهال و خاله میخک ، خیلی سفر خوبی بود خونه خاله نیهال که خیلی خوش کذشت خاله میخک هم اونجابود و جای بوقلمون ها و گوجه ها شون رو بهمون نشون داد اینم عکس حسام و عرفان جون ...
نویسنده :
مامان
15:28
11اردیبهشت 1392 روز زن ، روز مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــادر
امسال اولین سالی هست که من مادرم و این روز رو به عنوان روز مادر جشن میگیرم، هر سال با همسری یه جشن کوچولوی 2 نفره داشتیم ولی امسال شدیم 3 نفر ، بله فرشته ای اومده و من مادر شدم ، تازه امسال می فهمم که مادر یعنی چی و تازه می فهمم که هر چه قدر هم که تلاش کنم نمی تونم زحمتهای مادرم رو جبران کنم، تنها کسی که وقتی به شکمش لگد زدم خندید مادرم بود ، به افتخار همه مادرهای مهربون روز مـــــــــــــــــــــــادر مبارکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نویسنده :
مامان
9:48
عکس روز بعد از ختنه
گل پسرم تو 29 روزگیش ختنه شد.پسر شجاع من موقع ختنه اصلا گریه نکرد مثل یه مرد دراز کشیده بود جلوی دکتر و می گفت آی نفس کش ههههههههههههههه فداش بشم ...
نویسنده :
مامان
10:55